جمله پند آموز
مهدی
هنگامی که موسی کاظم، امام هفتم شیعه درگذشت، گروهی پیروانی از او که به واقفیه
موسوم شدند، مرگ موسی کاظم را نفی میکردند. واقفیه ادعا میکردند که موسی کاظم
همان قائم و مهدی است و به غیبت رفتهاست. واقفیه به دو دوره غیبت قائل بودند.
یک دوره غیبت صغری و بعد از آن یک دوره غیبت طولانی که به ظهور موسی کاظم منتهی
میشود. به نوشته امیر ارجمند ریشه اعتقاد به دو دوره غیبت را میتوان در دو
دوره زندانی شدن موسی کاظم جستجو نمود.[۱۹]
پس از فوت حسن عسکری امام یازدهم شیعه، سالها سردرگمی بزرگی برای نیم قرن در بین پیروان آنها پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحت عنوان دوران حیرت نام میبرند. در میان پیروان امامان شیعه بر سر سرنوشت اسرار آمیز فرزندی که برای حسن عسکری قائل بودند اختلاف بزرگی پدید آمد. گروهی از شیعیان چنین میپنداشتند که حسن عسکری اصولاً فرزندی نداشتهاست[۲] و گروهی میگفتند حسن عسکری امام بدون فرزندی است که نمردهاست و حسن عسکری همان مهدی غایب است که دارای دو دوره غیبت است.[۱۹] گروه دیگری عنوان میکردند که فرزند حسن عسکری پیش از فوت پدر در گذشتهاست. تنها گروهی که در آن زمان در اقلیت کوچکی بودند که اعتقاد داشتند که فرزند حسن عسکری همان مهدی است و در غیبت بسر میبرد و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد. دیدگاه این گروه به مرور به دیدگاه تمامی شیعیانی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی میباشند.[۲]
پذیرفته شدن این دیدگاه توسط شیعه حاصل کوششهای شماری از اندیشمندان شیعه امامی و محدثانی مانند نوبختی، ابو جعفر ابن کعبه، کلینی، نعمانی و بخصوص ابن بابویه اثر ارزنده او کمال الدین-معمار نظریه امام غایب و دوران غیبت و ظهور منجی بخش اما غائب - بود.[۲]
دکترین مهدی در بین شیعه دوازده امامی بیش از همه مذاهب توسعه پیدا کرد. در طی قرنهاعلمای شیعه متعددی بودهاند که ظهور غریب الوقوع مهدی را پیشبینی نمودهاند که طبق اعتقادات شیعه همراه با جنگهای داخلی، پیغمبران دروغی و زلزلهاست.
مهدی و مهدویت در منابع و آثار غرب نیز دیده شده. بطور نمونه می توان به سری کتب نوشته فرانک هربرت اشاره کرد که در دهه شصت میلادی نخست عرضه گردیدند. این کتب به حدی پرفروش و محبوبیت پیدا کردند که یک فیلم سینمایی و دو سریال تلویزیونی از روی آنها (سی سال بعد) ساخته شدند. هربرت در این داستانها به شخصیتی میپردازد که «مهدی» نام دارد و جهان را از تباهی و فساد نجات میدهد. مفاهیم و داستانهای این مجموعه علمی-تخیلی برداشت مستقیمی از تاریخ اسلام و مهدویت میباشد.
بگفته سعید امیر ارجمند، استاد دانشگاه استونی بروک امریکا، در دانشنامهٔ ایرانیکا در اسلام ریشه دیدگاه غیبت به فرقه شیعه کیسانیه برمی گردد. فرقهای که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفت.[۱۹] عقیدهٔ رایج در کوفه این بود که مهدی، از اهل بیت و یا از نسل علی خواهد بود. به گفته مادلونگ حدیث منسوب به پیامبر که منجی همنام و همکنیه وی است، در همین زمان جعل شد، به طرفداری از محمد حنفیه.[۵] آنان محمد حنفیه فرزند علی، امام اول شیعیان را مهدی میدانستند و پس از فوت او چنین اعلام کردند که او نمردهاست و در کوه رضوا در مدینه در غیبت بسر میبرد و روزی به عنوان مهدی و قائم بر میگردد. از آنجایی که بیشتر این کیسانیها ایرانیان تازه اسلام آورده باشد. احتمالاً این ایرانیان با باورهای زردشتی در مورد منجی آشنا بودند و قهرمانانی مانند گرشاسب که پس از بیداری از یک خواب طولانی اهریمنان را از زمین بر میچینند.[۱۹] بگفته ویلفرد مادلونگ، دیدگاه غیبت از کیسانیه وارد شیعه امامی شدهاست.[۱۹] بنوشته محمد امیر معزی، استاد فقه اسلامی، بسیاری از دکترین اسلام در مورد منجی، ظهور منجی و غیبت و المانهای آن مدیون ادیان پیشین مانند مانویت، دین زردشت، یهودیت و مسیحیت است.[۲] بنوشته تیموتی فرنیش اعتقاد به مهدی در نزد مسلمانان ریشه در آموزههای دین زردشت، مسیحیت و یهودیت دارد.[۲۰]
اولین انتشار ایده فرقه کیسانیه را میتوان در قیام یک رهبر منجی گونه یهودی ملقب به راعی (چوپان) در اصفهان در حوالی سال ۱۰۰ هجری(۷۱۸-۷۱۹ میلادی) دانست. هنگامی که او توسط عوامل خلیفه در دمشق زندان شد. چنین ادعا شد که به غیبت رفتهاست. در حوالی سالهای ۷۴۷ تا ۷۴۹ میلادی عبدلله بن معاویه جمع کثیری از کیسانیان را در اصفهان و فارس رهبری نمود و سه سال بر این مناطق حکمرانی کرد. هنگامی که او در زندان ابومسلم خراسانی کشته شد. پیروانش چنین گفتند که او به غیبت رفتهاست و در کوههای اصفهان زندهاست. بسیاری از احادیثی که در کتابهایی مانند شیخ طوسی و مجلسی ثبت شدهاند و به غلط محل رضوا را این سرزمین(فارس) مینامند ریشه در این زمان دارد. هنگامی که داعی دیگری ده سال بعد توسط عباسیان در ری کشته شد. ادعا شد که او در کوههای ری به غیبت رفتهاست.[۱۹]
بگفته اف. ای. پیترز، استاد تاریخ دانشگاه نیویورک، هر دو گروه شیعه و سنی که به عباسیون برای تغییر وضعیت دل بسته بودند، اما عباسیون هر دو گروه را ناامید کردند. شیعه و سنی ناامید به ایده مهدی، منجی آخر الزمانهای در این زمان روی آوردند. شیعیان بطور طبیعی گزینه خود برای مهدی را داشتند که فرزندان علی بود. اما اهل سنت چنین گزینهای نداشتند. در ابتدا عیسی بعنوان نجات بخش آخر زمان مطرح بود. اما به مرور زمان بجای شخصیت ابهامآلود عیسی شخصیتهای تاریخی تری برای مهدی در نظر گرفته شد. یعنی بمرور در کنار ایده اولیه عیسی بعنوان منجی آخر الزمان، در دیدگاه مسلمانان اهل سنت مهدی همراه با عیسی ظهور میکرد یا خود منجی آخر الزمان بود.
در میان کتابهای عهد عتیق در کتاب دانیال که بعد از اسارت یهودیان در بابل نوشته شدهاست به منجی آخرالزمان اشاره شدهاست. عیسی بنا به نقل اناجیل از ظهور ناگهانی پسر انسان، بازگشت خود به هنگام انقضای عالم، بر قرار شدن عدالت در آن دوران و حتمی بودن حکومت عدل خبر دادهاست. پسر انسان تعبیری است که بر نجاتدهندهٔ جهانی در انجیل اطلاق شدهاست. در نوشتههای بینالعهدین (فاصلهٔ زمانی کتاب دانیال تا زمان تدوین انجیلها) مانند (خنوخ، ۱:۴۶ـ۳) به ظهور یک منجی در آخرالزمان اشاره میشود. از این منجی با نامهایی مانند «مسیحا»، «برگزیده»، «پرهیزگار»، «پسر انسان»، «پسر خدا»، و «انسان» یاد شدهاست. او وجودی ازلی است که پیش از خلق جهان، زمان ظهور و برنامهٔ او نزد خدا معلوم و مقرر بودهاست.[۱۷]
در دین زردشت و در بندی از گاهان (یسن ۴۳، بند ۳) از مردی سخن گفته شدهاست که در آینده میآید و «راه نجات را مییابد». در گاهان چند بار واژهٔ سوشینت به معنی سودبخش تکرار شدهاست که در ادبیات زردشتی متاخر به صورت سوشیانس درآمده و منجی نهایی زردشتی به شمار آمدهاست. در موردی نیز سخن از دین سوشینت (سودبخش) است که بعدها در ادبیات زردشتی به صورت سوشیانس و منجی نهایی زردشتی در آمدهاست.
پس از فوت حسن عسکری امام یازدهم شیعه، سالها سردرگمی بزرگی برای نیم قرن در بین پیروان آنها پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحت عنوان دوران حیرت نام میبرند. در میان پیروان امامان شیعه بر سر سرنوشت اسرار آمیز فرزندی که برای حسن عسکری قائل بودند اختلاف بزرگی پدید آمد. گروهی از شیعیان چنین میپنداشتند که حسن عسکری اصولاً فرزندی نداشتهاست[۲] و گروهی میگفتند حسن عسکری امام بدون فرزندی است که نمردهاست و حسن عسکری همان مهدی غایب است که دارای دو دوره غیبت است.[۱۹] گروه دیگری عنوان میکردند که فرزند حسن عسکری پیش از فوت پدر در گذشتهاست. تنها گروهی که در آن زمان در اقلیت کوچکی بودند که اعتقاد داشتند که فرزند حسن عسکری همان مهدی است و در غیبت بسر میبرد و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد. دیدگاه این گروه به مرور به دیدگاه تمامی شیعیانی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی میباشند.[۲]
پذیرفته شدن این دیدگاه توسط شیعه حاصل کوششهای شماری از اندیشمندان شیعه امامی و محدثانی مانند نوبختی، ابو جعفر ابن کعبه، کلینی، نعمانی و بخصوص ابن بابویه اثر ارزنده او کمال الدین-معمار نظریه امام غایب و دوران غیبت و ظهور منجی بخش اما غائب - بود.[۲]
دکترین مهدی در بین شیعه دوازده امامی بیش از همه مذاهب توسعه پیدا کرد. در طی قرنهاعلمای شیعه متعددی بودهاند که ظهور غریب الوقوع مهدی را پیشبینی نمودهاند که طبق اعتقادات شیعه همراه با جنگهای داخلی، پیغمبران دروغی و زلزلهاست.
مهدی و مهدویت در منابع و آثار غرب نیز دیده شده. بطور نمونه می توان به سری کتب نوشته فرانک هربرت اشاره کرد که در دهه شصت میلادی نخست عرضه گردیدند. این کتب به حدی پرفروش و محبوبیت پیدا کردند که یک فیلم سینمایی و دو سریال تلویزیونی از روی آنها (سی سال بعد) ساخته شدند. هربرت در این داستانها به شخصیتی میپردازد که «مهدی» نام دارد و جهان را از تباهی و فساد نجات میدهد. مفاهیم و داستانهای این مجموعه علمی-تخیلی برداشت مستقیمی از تاریخ اسلام و مهدویت میباشد.
بگفته سعید امیر ارجمند، استاد دانشگاه استونی بروک امریکا، در دانشنامهٔ ایرانیکا در اسلام ریشه دیدگاه غیبت به فرقه شیعه کیسانیه برمی گردد. فرقهای که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفت.[۱۹] عقیدهٔ رایج در کوفه این بود که مهدی، از اهل بیت و یا از نسل علی خواهد بود. به گفته مادلونگ حدیث منسوب به پیامبر که منجی همنام و همکنیه وی است، در همین زمان جعل شد، به طرفداری از محمد حنفیه.[۵] آنان محمد حنفیه فرزند علی، امام اول شیعیان را مهدی میدانستند و پس از فوت او چنین اعلام کردند که او نمردهاست و در کوه رضوا در مدینه در غیبت بسر میبرد و روزی به عنوان مهدی و قائم بر میگردد. از آنجایی که بیشتر این کیسانیها ایرانیان تازه اسلام آورده باشد. احتمالاً این ایرانیان با باورهای زردشتی در مورد منجی آشنا بودند و قهرمانانی مانند گرشاسب که پس از بیداری از یک خواب طولانی اهریمنان را از زمین بر میچینند.[۱۹] بگفته ویلفرد مادلونگ، دیدگاه غیبت از کیسانیه وارد شیعه امامی شدهاست.[۱۹] بنوشته محمد امیر معزی، استاد فقه اسلامی، بسیاری از دکترین اسلام در مورد منجی، ظهور منجی و غیبت و المانهای آن مدیون ادیان پیشین مانند مانویت، دین زردشت، یهودیت و مسیحیت است.[۲] بنوشته تیموتی فرنیش اعتقاد به مهدی در نزد مسلمانان ریشه در آموزههای دین زردشت، مسیحیت و یهودیت دارد.[۲۰]
اولین انتشار ایده فرقه کیسانیه را میتوان در قیام یک رهبر منجی گونه یهودی ملقب به راعی (چوپان) در اصفهان در حوالی سال ۱۰۰ هجری(۷۱۸-۷۱۹ میلادی) دانست. هنگامی که او توسط عوامل خلیفه در دمشق زندان شد. چنین ادعا شد که به غیبت رفتهاست. در حوالی سالهای ۷۴۷ تا ۷۴۹ میلادی عبدلله بن معاویه جمع کثیری از کیسانیان را در اصفهان و فارس رهبری نمود و سه سال بر این مناطق حکمرانی کرد. هنگامی که او در زندان ابومسلم خراسانی کشته شد. پیروانش چنین گفتند که او به غیبت رفتهاست و در کوههای اصفهان زندهاست. بسیاری از احادیثی که در کتابهایی مانند شیخ طوسی و مجلسی ثبت شدهاند و به غلط محل رضوا را این سرزمین(فارس) مینامند ریشه در این زمان دارد. هنگامی که داعی دیگری ده سال بعد توسط عباسیان در ری کشته شد. ادعا شد که او در کوههای ری به غیبت رفتهاست.[۱۹]
بگفته اف. ای. پیترز، استاد تاریخ دانشگاه نیویورک، هر دو گروه شیعه و سنی که به عباسیون برای تغییر وضعیت دل بسته بودند، اما عباسیون هر دو گروه را ناامید کردند. شیعه و سنی ناامید به ایده مهدی، منجی آخر الزمانهای در این زمان روی آوردند. شیعیان بطور طبیعی گزینه خود برای مهدی را داشتند که فرزندان علی بود. اما اهل سنت چنین گزینهای نداشتند. در ابتدا عیسی بعنوان نجات بخش آخر زمان مطرح بود. اما به مرور زمان بجای شخصیت ابهامآلود عیسی شخصیتهای تاریخی تری برای مهدی در نظر گرفته شد. یعنی بمرور در کنار ایده اولیه عیسی بعنوان منجی آخر الزمان، در دیدگاه مسلمانان اهل سنت مهدی همراه با عیسی ظهور میکرد یا خود منجی آخر الزمان بود.
در میان کتابهای عهد عتیق در کتاب دانیال که بعد از اسارت یهودیان در بابل نوشته شدهاست به منجی آخرالزمان اشاره شدهاست. عیسی بنا به نقل اناجیل از ظهور ناگهانی پسر انسان، بازگشت خود به هنگام انقضای عالم، بر قرار شدن عدالت در آن دوران و حتمی بودن حکومت عدل خبر دادهاست. پسر انسان تعبیری است که بر نجاتدهندهٔ جهانی در انجیل اطلاق شدهاست. در نوشتههای بینالعهدین (فاصلهٔ زمانی کتاب دانیال تا زمان تدوین انجیلها) مانند (خنوخ، ۱:۴۶ـ۳) به ظهور یک منجی در آخرالزمان اشاره میشود. از این منجی با نامهایی مانند «مسیحا»، «برگزیده»، «پرهیزگار»، «پسر انسان»، «پسر خدا»، و «انسان» یاد شدهاست. او وجودی ازلی است که پیش از خلق جهان، زمان ظهور و برنامهٔ او نزد خدا معلوم و مقرر بودهاست.[۱۷]
در دین زردشت و در بندی از گاهان (یسن ۴۳، بند ۳) از مردی سخن گفته شدهاست که در آینده میآید و «راه نجات را مییابد». در گاهان چند بار واژهٔ سوشینت به معنی سودبخش تکرار شدهاست که در ادبیات زردشتی متاخر به صورت سوشیانس درآمده و منجی نهایی زردشتی به شمار آمدهاست. در موردی نیز سخن از دین سوشینت (سودبخش) است که بعدها در ادبیات زردشتی به صورت سوشیانس و منجی نهایی زردشتی در آمدهاست.